..امشب از خودم سیرمتو هم بی شک دیگه سیریمن ،دل کندم از توباهمه اشکایی که دیدی ....صدام غم داره ، تب دارهتو غماشو یک به یک بشمارنبین چشامو خیسه بازدست کم میگیری امبازاینبار ؛.صدام فریاده ، فریادهدلم غم داره ، غم دارهتو روزت با شبتفرق دارهدلت حیف با من انگار ،لجدااارهههه ....بیمار روی تختممواظب باش منم
مسرینمی خوام دردسرت باشمتو انگار با اون ؛دو تا جفتین ..... |+| نوشته شده در دوشنبه یکم اسفند ۱۴۰۱ساعت 2:48  توسط شیواخزايي (بماني)_ماریا | اسكاج...
ما را در سایت اسكاج دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 202 تاريخ : جمعه 12 اسفند 1401 ساعت: 18:10